مدح امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
نظر به بندگان اگر، ز مرحمت خـدا کند قسم به ذات کبریا، ز یُمن مرتضی کند خدا چو هست رهنمون، مگو دگر چرا و چون که اوکند هرآن چه را که حکمت اقتضا کند ز قـدرت یَـدُ الـلَّـهی، کـسـی نـدارد آگـهـی وسیلهاش بُود علی، خدا هر آن چه را کـند به جنگ بدر ونهروان،علیست یِکّه قهرمان نـگـر که دست حق عیــان، قتال اشقـیا کند به روی دوش مصطفی،نهد چو پای مرتضی نگر به بت شکستنش، که درجهان صدا کند به رزم خندق و اُحُد، به قتل عَمْرو عَـبْدُوُد خدا به دستِ دست خود، لوای حق به پاکند چو افضل ازعبادتِ خلایق است، ضربتش عـلـی تواند این عـمـل، شفـیع ماسِـوی کند به پیشگاه کردگار، ز بس که دارد اعتـبار دُیـون جـمـله بـنـدگـان، تـوانـد او ادا کـنــد نـماز بی ولای او، عـبـادتی ست بیوضـو به منکر عـلــی بگو، نـماز خود قـضا کـند هر آن که نیست مایلش، جفا نموده با دلش بگو دل مریض خود، به عشق او شفا کند علیست آن که تا سحر، سرشک ریزد از بصر پـیِ سـعـادت بشر، ز سـوز دل دعـا کـند عـلــی انیـس عـاشقان، عـلی پـناه بیکسان علی امیرمـؤمنان، که مـدح او خــدا کـنـد پس از شهادت نبی، که را سِزَد به جزعلی که تا به حشر آدمی، به کــارش اقتدا کند قـسیم نـار و جـنـتّـش، تــرازوی محـبّـتـش که مؤمنان خویش را، ز کافران جـدا کند گهی به مسند قضا، گهی به صحنۀ غزا گهی بجای مصطفی،که جان خود فدا کند علیست فرد و بینظیر، علی مجیر و دستگیر که نام دلگـشای او، گره ز کار وا کند ز کار قهرمانیش، پر است زنـدگانیش نگـین پادشاهیش، به سائـلـی عـطا کند امیر کشور عرب، ثنا کنان، دعا به لب برد طعام نیمه شب، عطا به بینوا کند ز کوی شاه اولیا، که مهر اوست کیمیا کجا روی، بـیا بـیا، که دردها دوا کـند کنیم چونکه های وهو، به پیشگاه لطف هو خدا نظر کند به او، علی نظر به ما کند دل عـلی گداخـته، که با زمانه سـاخته امـام ناشـناخـته، ز خـلـق شکـوهها کند زقبر بنت مصطفی، کجا رودعلی، کجا؟! که نیست یار آشنا، دلش ز غم رها کند سرشک بردوعین او، ز اشک زینبین او که گریه بر حسین او، به یاد کربلا کند علی غریب و خون جگر، ز هجر یار نوحهگر کـنار آن جـدار و در، اقـامۀ عــزا کند )حسان) بگیر دامنش، قسم به حقّ محسنش گره گـشای انـبـیا، حـوائـجـت روا کند |